جدول جو
جدول جو

معنی ترمه شیرین - جستجوی لغت در جدول جو

ترمه شیرین(تَ مَ)
ترمشیرین. پسر دواخان بن براق بن یسوخان از امرای مغول که پس از ایلجیکتای به پادشاهی رسید و مسلمان گشت و اکثر قوم او به تبعیت او باسلام روی آوردند و کار دین اسلام در ولایت ماورأالنهر و بعضی از نواحی خوارزم و بلاد ایغور قوت تمام گرفت. هنگامی که امیر چوپان به خراسان رسید پسر مهتر خود حسن را بولایت زابل و کابل به جنگ ترمه شیرین فرستاد ترمه شیرین از او منهزم شد. (از تاریخ گزیده ص 577 و 607). و رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 121 و 122 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 90، 91 و 210 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ مَ)
دهی است از دهستان قلعۀ تل بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 16 هزارگزی باختر باغ ملک و 6 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو هفتگل به اینره واقع است. کوهستانی و معتدل است و 130 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، برنج و میوه جات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است ساکنین این آبادی از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ / کِ)
اسم شیرسته است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به شیرسته شود
لغت نامه دهخدا
(تُ شُ شی / تُرُ شی)
طعمی که از امتزاج ترشی و شیرینی بهم رسد و آن را میخوش و بتازی مزّ خوانند. (از آنندراج). میخوش و نیم ترش. (ناظم الاطباء). ترش و شیرین. ملس، مجازاً، دارای خشونت آمیخته باخوش طبعی. بظاهر خشمناک و بباطن شادمان:
آن شاهدی و خشم گرفتن بینش
وآن عقده بر ابروی ترش شیرینش.
(گلستان).
در تبسم به جبینش چین است
حسن شوخش چه ترش شیرین است.
امام الدین ریاضی (از آنندراج).
و رجوع به ترش و شیرین شود
لغت نامه دهخدا